دوست داشتم

دیگه عاشق نمیشم

 

 

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی ،


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است،


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده .


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی .


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی .


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد .


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است .


عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،

بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت9:49توسط | |

 

مطمئن باش و برو

 

 

ضربه‌ات كاري بود

 

 

دل من سخت شكست

 

 

و چه زشت

 

 

به من و سادگي‌ام خنديدي

 

 

به من و عشقي پاك

 

 

كه پر از ياد تو بود

 

 

و خيالم مي‌گفت تا ابد مال تو بود

 

 

تو برو، برو تا راحتتر

 

تكه‌هاي دل خود را آرام سر هم بند زنم

 

+نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت19:0توسط علی | |

 


 

نمی گم  که رو زمین عاشقترینم

 

 

نمی گم  برای تو من بهترینم

 

 

نمی گم  که ثروت دنیا رو دارم

 

 

نمی گم  که قدرت خدا رو دارم

 

 

نمی گم  که خورشید وماه برات می آرم

 

 

نمی گم  ستاره تو شبات می آرم

 

 

نمی گم  قصری از طلا می سازم

 

 

نمی گم  پلی ازلاله ها می سازم

 

 

نمی گم  با بودنم غم دیگه مرده

 

 

نمی گم  خدا تو رو به من سپرده

 

 


 

 

 

 

من می گم  معنی عشق من تو هستی

 

 

 


 

من می گم  تنها امید من تو هستی

 

 


 

من می گم  یک قلب پاک و ساده دارم

 

 


 

من می گم  برای تو هر چی که دارم

 

 


 

من می گم  مهرو وفا برات می آرم

 

 


 

من می گم  تا جون دارم برات می سازم

 

 


 

من می گم  با جون ودل برات می سازم

 

 


 

من می گم  غم اگه داری با تو هستم

 

 


 

 

من می گم  تنها با عشقت زنده هستم

 

 

 

 

من همه اینا رو گفتم ولی ....

ولی تو رفتی ...!!!!

+نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت18:50توسط علی | |

 

 

کاش قلبم درد تنهايي نداشت

 

سينه ام هرگز پريشاني نداشت

 

کاش برگهاي آخر تقويم عشق

 

حرفي از يک روز باراني نداشت

 

کاش مي شد راه سخت عشق را

 

بي خطر پيمود و قرباني نداشت


 

+نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت18:8توسط علی | |


من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید

من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت

گر چه در حسرت گندم پوسید

من خودم بودم و هر پنجره ای که به سر سبز ترین نقطه ی بودن وا بود و خدا می داند سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود

من نه عاشق بودم و نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید

من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید

 

+نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت9:33توسط علی | |

به که گویم غم این قصه ویرانی خویش

غم شب های سکوت ودل بارانی خویش

گله از هیچ ندارم ،نکنم شکوه از او

که شدم بنده ی پا بسته و سودایی خویش

به کدامین گنه این گونه مجازات شدم

همه دم نالم وسوزم زپشیمانی خویش

من از این شده ام راوی و گویم همه شب

غزل اشک چشم و قصه ی نادانی خویش

+نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت9:16توسط علی | |

 

در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم

در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم

در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم

در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم

ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم

 

 

+نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت9:10توسط علی | |

 

خلقت من از ازل یک خلقت ناجور بود

من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود

درد و داغ و زاری و دوری و زجر

این همه نزدیک من اما سعادت دور بود

این طبیعت یک زمان چشم خوش بر من نداشت

تف به چشم تنگ او چشم طبیعت کور بود

نور امید مرا از کلبه ام دزدیده اند

ورنه این کلبه سراسرچلچراغ نور بود

شور شادی را به طوفان حوادث داده ام

کی تهی این انجمن از شادی و از شور بود؟

تهمت بی مهری ام دادند خیل دوستان

گرچه از مهر و محبت سینه ام چون طور بود

گر نوا سر میکنم خندان لب و خونین جگر

چشم امیدم خزان محنت سرای گور بود

 

+نوشته شده در پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,ساعت8:51توسط علی | |

یار با ما بیوفایی می کند بی گناه از من جدایی می کند

شمع جانم را بکشت آن بی وفا جای دیگر روشنایی می کند


می کند با خویش خود بیگانگی با غریبان آشنایی می کند


جوفروشست آن نگار سنگ دل با من او گندم نمایی می کند


یار من اوباش و قلاشست و رند بر من او خود پارسایی می کند


ای مسلمانان به فریادم رسید کان فلانی بی وفایی می کند


کشتی عمرم شکستست از غمش از من مسکین جدایی می کند


آن چه با من می.کند اندر زمان آفت دور سمایی می کند


سعدی شیرین سخن در راه عشق از لبش بوسی گدایی می کند

+نوشته شده در چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:,ساعت10:51توسط علی | |

 


از همه میترسم



سر من پایین است



که نبینم شبهی



آدمی بودن خیلی سخت است



فکر کنم گفتنش آسان شده است



بادبان را بکشید



قایقم آماده است



آه دریا چقدرطوفانیست



قایقم از عشق است



ولی افسوس که دریا از غم پرشده است



تک وتنها شده ام



دل من کم کم یک مرحوم است



من غریقی تنها در پی فانوسم



آه دریا چقدر تاریک است



روشنی ها همه مرخص شده اند



سوسویی میبینم



سمت آن رفتن بس دشوار است


و رسیدن خیلی سخت تر است

 

+نوشته شده در چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:,ساعت10:47توسط علی | |

 

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد

وسعت حیرانیم را حس نکرد

در میان خنده های تلخ من

دیده ی بارانیم را حس نکرد

در هجوم لحظه های بی کسی

غربت پنهانیم را حس نکرد

آن که با آغاز من مانوس بود

لحظه پایانیم را حس نکرد

 

+نوشته شده در چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:,ساعت10:24توسط علی | |

 

 

کی می خواد مثل تو باشه

کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که بی نظیری

مثه تو که با نگاهت ، منو از خودم می گیری

کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که تکیه گاهی

تو به داد من رسیدی،توی تردید و سیاهی

همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه

چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه

عشق تو پناه آخر ، واسه قلب نیمه جونه

کی می خواد مثل تو باشه ، کی مثه تو مهربونه

وقتی که چشای خیسم، دیگه جایی رو نمی دید

جزتوهیچ کس تو دنیا، حال وروزمو نفهمید

همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه

چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه

 

+نوشته شده در یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:,ساعت8:44توسط علی | |


 

اگر تو نباشی: بی تعارف و مبالغه بگم همه چیز طعم زهر را خواهد داشت حتی عسلی كه از همه به گل سرخ شبیه تر است

 

 

 

 

اگر تو نباشی: از اینجا میروم و آسمان را هر چند شیرین و شفاف با خود نمی برم آنقدر دور میشوم كه نسیمی از كنارم عبور نكند و چشمم به چشم ستاره ای نیفتد

 

 

 

 

اگر تو نباشی: نه شعر می گویم نه با ماهی ها حرف میزنم نه شبها به آغوش ستاره ها پناه میبرم فقط صبح تا شب خاطرات صدفهای شكسته را مرور میكنم تمام این باغ ها . شقایق ها. سنجابهای بازیگوش . رودهای پر جنب و جوش . اقیانوس های آرام و دیوارهای بی بام با توست كه زیباست

 

 

 

 

اگر تو نباشی: چه خواب باشم چه بیدار حتم دارم روزگار تكه كاغذی هست افتاده در گوشه خیابانی دراز خیابانی كه پای هیچ عاشق به آن باز نشده است

 

 

 

اگر تو نباشی : چه در كنار پنجره بایستم چه در شبستانی نمورو بی نور بنشینم اشتیاقی برای دیدن آفتاب ندارم و دوری تو را حتی به اندازه ی یك نفس كشیدن تاب ندارم

 

+نوشته شده در پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:,ساعت9:32توسط علی | |

به سراغ من اگر می آیید،
پشت هیچستانم.

پشت هیچستان جایی است.

پشت هیچستان رگ های هوا ،
پر قاصد ها ییست که خبر می آرند،
از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک .

روی شنها هم نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است
که صبح،به سر تپهی معراج شقایق رفتم

پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا می آید.

آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت  جاریست.

به سراغ من اگر می آیید،
نرم و آهسته بیایید

مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.

 

+نوشته شده در پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:,ساعت9:24توسط علی | |

 

بس كه جفا ز خار وگل ديد دل رميده ام

همچو نسيم از اين چمن پاي برون كشيده ام

شمع طرب ز بخت ما آتش خانه سوز شد

گشت بلاي جان من عشق به جان خريده ام

حاصل دور زندگي صحبت آشنا بود

تا تو ز من بريده اي من ز جهان بريده ام

تا به كنار من بودي بود به جا قرار دل

رفتي ورفت راحت از خاطر آرميده ام

تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو

تا تو به داد من رسي من به خدا رسيده ام

چون به بهار سر كند لاله ز خاك من برون

اي گل تازه ياد كن از دل داغديده ام

يا ز ره وفا بيا يا ز دل رهي برو

سوخت در انتظار تو جان به لب رسيده ام

 

+نوشته شده در شنبه 20 بهمن 1390برچسب:,ساعت9:18توسط | |

 

 

گويا من مرده ام

 

در اين ديار مرده ام

 

بی اميد و خسته

 

درين ديار غربت

 

تنها و بی کس مانده ام

 

رنج مراست

 

غصه و درد مراست

 

+نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,ساعت12:3توسط | |

 

با خودم عهد کردم که به تو نیندیشم

نمیشود نمی توانم خیالت را از خاطرم محو کنم

وقتی اشک می ریزم شعر سهراب به خاطرم می آید

که می گوید:بهترین چیز رسیدن به نگاهی است

که از حادثه عشق تر است

و می خندم دانه های اشکم بر روی نوشته هایم می چکد

دفترم خیس میشودو برای چند لحظه آرام میشوم و

دوباره تو تمام ذهنم را پر می کنی

 

+نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1390برچسب:,ساعت11:53توسط | |

با

تو بوده ام ، همیشه و در همه جا

 


با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام

 

مرا از تو گریزی نیست

 


چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب

 


تو دلیل من برای حیات بودی و هستی

 


و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام

 


علت بودن من تو هستی

 


پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است

 

 « همیشه با تو »

 

+نوشته شده در سه شنبه 18 بهمن 1390برچسب:,ساعت8:4توسط علی | |

 

 

چه حس خوبیه، اینکه تو هستی و

 

عاشق تر ازخودم پیشم نشستی و

 

عادت میدی منو به مهربونی‏هات

 

تا من نفس نفس، دیوونه شم برات

 

چه حس خوبیه اینکه تو با منی

 

اینکه به روی من لبخند میزنی

 

اینکه به فکرمی، به فکرمن فقط

 

هرچی نگات کنم سیرنمی‏شم ازت

 

باتو به زندگیم دلخوشی اومده

 

خوشبختی منو چشمات رقم زده

 

چه حس خوبیه شیرینه لحظه‏هام

 

شادم کنار تو همینو من می‏خوام

 

مراقبی یه وقت من بیقرار نشم

 

سنگ صبورمی که غصه‏دار نشم

 

عادت میدی منو به مهربونی‏هات

تا من نفس نفس، دیوونه شم برات

 

+نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت16:28توسط علی | |

+نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت16:26توسط علی | |

مهربانی را بياموزيم

فرصت آيينه ها در پشت در مانده است

روشنی را می شود در خانه مهمان کرد

می شود در عصر آهن

                     - آشناتر شد

سايبان از بيد مجنون ،

                     - روشنی از عشق

می شود جشنی فراهم کرد

                      می شود در معنی يک گل شناور شد

+نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت16:15توسط علی | |

 

تحمل کردن قشنگه

 اگه قرار باشه یه روزی به تو برسم

انتظار آسونه

 اگر قرار باشه دوباره تو رو ببینم

زندگی شیرینه

 اگه قرار باشه دستاتو تو دستام بگیرم 

مشکلات حل میشه

 اگه قرار باشه روزی به پات بمیرم 

اشکهام به لبخند تبدیل میشه

 اگه یه بار ببوسمت 

و لبخندهام دوباره به اشک

 فقط اگه ببینم خیال رفتن داری 

اما بدون دوستت دارم

 از پشت این همه فاصله

 از پشت این همه حرف

دوستت دارم تا بی نهایت عشقم

دوست دارم ..

 

+نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت8:52توسط علی | |

 

همه

 

چیز را یاد گرفته ام !

 

 

یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم

 

 

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم

 

 

تو نگرانم نشو !!

 

 

همه چیز را یاد گرفته ام !

 

 

یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !

 

 

یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !

 

 

یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...

 

 

و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !

 

 

تو نگرانم نشو !!

 

 

همه چیز را یاد گرفته ام !

 

 

یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....

 

 

یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!

 

 

یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !

 

 

یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....

 

 

و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !

 

 

اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...

 

 

که چگونه.....!

 

 

برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...

 

 

و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم ....

 

 

تو نگرانم نشو !!

فراموش کردنت" را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت .

 

+نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت8:46توسط علی | |

می پرسی تو را دوست دارم؟
حتی اگر بخواهم پاسخ دهم نمی توانم
مگر می شود با کلمات، احساس دستها را بیان کرد؟
مگر ممکن است با عبارات شرح داد که آن زمان که با دیدگان پر اندیشه و روشن بین به من می نگری چه نشاط و لطفی دلم را فرا می گیرد؟
می پرسی تو را دوست دارم؟ مگر واقعا پاسخ این سوال را نمی دانی؟
مگر خاموشی من، راز دلم را به تو نمی گوید؟
مگر آه سوزان از سر نهان خبر نمی دهد؟
راستی آیا شکوه آمیخته به بیم و امید، که من هر لحظه هم می خواهم به زبان آورم و هم سعی می کنم که از دل بر لبم نرسد، راز پنهان مرا به تو نمی گوید؟
عزیز من! چطور نمی بینی که سراپای من از عشق به تو حکایت می کند ؟ همه ذرات وجود من با تو حدیث عشق می گویند، بجز زبانم که خاموش است...

+نوشته شده در یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,ساعت18:33توسط علی | |

      يك نفر براي يك نفر دلش گرفته  است                                           

از غروب جمعه بيشتر دلش گرفته است 

يك نفر شبيه آب، يك نفر شبيه خاك                                                                       

خاك تشنه،سوخته،پكر،دلش گرفته است

يك نفر شبيه قاصدك هميشه در سفر                                                                      

يك نفر هميشه بي خبر دلش گرفته است

يك نفر به عمق چشمش اشك خيمه مي زند                                                               

مثل بغض ابر آنقدر دلش گرفته است

كه آسمان براي چشم هاي غصه دار او                                                                   

مثل هر غروب ، هر سحر ، دلش گرفته است

آسمان! به آفتاب مهربان من بگو                                                                          

گاه گاه ، بي بهانه ، گر دلش گرفته است

يك نفر شبيه ابر بي حضور آفتاب                                                                          

باز از هميشه بيشتر دلش گرفته است

او مي دود و كوچه كوچه داد مي زند                                                                      

يك نفر براي يك نفر ، دلش گرفته است

 

+نوشته شده در یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,ساعت18:30توسط علی | |

يادت نره دوست دارم

 

 

نام تو بر زبان من آمد؛ زبانه شد

سيل گدازه هاي خروشان روانه شد 

 

 

گفتم به خا ک، نام تو را؛ جنگلي سرود

گفتم به شمع ، نام تو را؛ عاشقانه شد

 

 

گفتم به باد، نام تو را گرد باد گشت

گفتم به رود، نام تو را؛ بي کرانه شد

 

 

گفتم به راه، نام تو را؛ رفت و رفت و رفت ...

گفتم به لحظه ها، نام تو را .. ؛ جاودانه شد

 

اين حرفها – همهمه اي در غبار بود-

باران نرم نام تو؛ آمد ترانه شد

+نوشته شده در یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,ساعت18:28توسط علی | |

+نوشته شده در یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,ساعت18:27توسط علی | |

وقتی برای از تو گفتن

واژه ها کم می آورند،

وقتی دیگر گنگ و گیج و مبهوت

پی توصیفی از توام،

زیبا . . . کوتاه . . . عاشقانه :

دوست دارمت

+نوشته شده در یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:,ساعت17:35توسط علی | |