رسم زندگي اين است روزي کسي را دوست داري و روز بعد تنهايي به همين سادگي او رفته است و همه چيز تمام شده مثل يک مهماني که به آخر مي رسد و تو به حال خود رها مي شوی چرا غمگيني ؟ اين رسم زندگیست پس تنها آواز بخوان
شايد برايت عجيب است اين همه آرامشم!
من که یاری ندارم چشم انتظاری ندارم قاصدک برو برو که با تو کاری ندارم قاصدک به چشم من غصه ی یک دردی برو میدونم برای من خبر نیاوردی برو توی هفتا آسمون من یه ستاره ندارم کسی که عشقه منو به یاد بیاره ندارم ندارم دلی که یک لحظه به یادم بزنه ندارم هیچ کسی رو که فک کنی یار منه قاصدک برو برو که با تو کاری ندارم من که یاری ندارم چشم انتظاری ندارم خیلی وقته اونی که براش میمردم دیگه نیست قاصدک ها رو به یادش میشمردم دیگه نیست خیلی وقته که دارم با تنهایی سر میکنم همه ی قاصدک های شهرو پر پر میکنم قاصدک برو برو قاصدک برو برو که با تو کاری ندارم چشم انتظاری ندارم
وقتی نیست نباید اشک بریزی!!! باید بگذاری بغض ها روی هم جمع شوند و جمع شوند...
تا کوه شوند... تا سخت شوند... همین ها تو را می سازد سنگت می کند درست مثل خودش!!! باید یادت باشد حالا که نیست...
اشکهایت را ندهی هر کسی پاک کند...!!! میدانی؟!!! آخر هر کس لیاقت تو و اشکهایت را ندارد.....
نمی دانم باید از چه کسی بگویم.از تو که در اوج تنهایی ام، تنهایم گذاشتی،
ویا ازهمه که تنهایی را بزرگترین تجربه ام کردند، یا ازخودم که اجازه دادم تا با من چنین کنند... خسته ام،از همه کسانی که در اطرافم پرسه می زنند و می خواهند به من بفهمانند که دلشان برایم می سوزد... نه! من دلسوزی کسی را نمی خواهم... اصلا... اصلا تورا هم نمی خواهم! چرا که اگر نبودی، من حال، چنین خوارو سرشکسته نبودم... این چنین غم بغل کرده وافسرده به گوشه ای پناه نمی بردم... وبا پنجره ای بسته و بخارسرد و یخ زده همدم نمی شدم... کاش این چنین آرزویم بر باد نمی رفت... کاش این چنین خسته نمی شدم که آرزوی نبودن،بزرگترین آرزویم شود... می دانی به چه شبیه شدم؟؟! به بهاری که در اوج سرسبزی اش به خزانی برگ ریزان تبدیل شده است. کاش... کاش زندگی و سرنوشت طوری رقم می خورد که این خزان برای خودش فصلی و برای من فصلی جدید می شد... اما چنین اتفاقی نیفتاد...و همه چیز آن گونه نباید می شد، شد...
رفتی وخاطره های تو نشسته تو خیالم بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم یاد من نبودی اما من به یاد تو شکستم غیر تو که دوری از من،دل به هیچ کسی نبستم هم ترانه یاد من باش،بی بهانه یاد من باش وقت بیداری مهتاب،عاشقانه یاد من باش
ديگه سراغمو نگير ، كه از تو هم بدم مياد دلم يه چند روزيه كه ، مرگ نگاهتو ميخواد تازگيا حس ميكنم ، مال غريبه ها شدی بهتره كه يادم بره ، شور يه عشق بي خودی بهتره كه دل بكنم ، از كلك نگاه تو جدا كنم راهمو از ، راه پر اشتباه تو بايد منم غريبه شم مثل خودت مثل چشات قلبمو سنگی بكنم از تب سرد خنده هات بايد كه از شهر دلت ، برم كه دربدر بشی تو كوچه ی نگاه من ، مثل يه رهگذر بشی اگه يه روز به خاطرت ، شدم تو غصه ها اسير حالا ازت بدم مياد ، ديگه سراغمو نگير
یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم
بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره . یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو ازش میگیریم یاذمون باشه با احساس یه نفر بازی نکنیم.. یادمون باشه اگر خاطرمان تنها شد ... ، طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم....
سهم من از شب شايد همان ستاره اى باشد که هميشه پنهان است هميشه هميشه هميشه... و يا به قول قاصدک ستاره اى من همان است که پيدا نيست.
با تمـام بي کسي ها ساختم
دل سپردم، سر به زير انداختم اين قماري بود و من نشاختم واي برمـن، ساده بودم باختم ๑๑ دل سپردن دست او ديوانگي ست آه!غير از من کسي ديوانه نيست گريه کردن تا سحر کار من است شاهد من چشم بيمار من است فکر مي کردم که او يار من است نه، فقط در فکر آزار من است نيت اش از عشق تنها خواهش است دوستت دارم دروغـي فاحش است يک شب آمد زير و رويم کرد و رفت بغض تلخي در گلويـم کرد و رفت پايـبند جسـت وجويم کرد و رفت
برای برخاستن نه دستی از برون
آنگاه که غرور کسی را له میکنی،
قول داده ام گاهـــــــی ، هــر از گاهـــــی فـانـــــوس یـادت را مـیـان ایـن کـوچـه هـای بـی چـراغ و بـی چـلـچـلــــــــه، روشـن کـنـم خـیـالـتــ راحــــــت! مـن هـمـان مـنـــــم؛ هـنـوز هـم دریـن شـبـهای بـی خـواب و بـی خـاطـــــره مـیـان ایـن کـوچـه هـای تـاریـک پـرسه مـیـزنـم امـا بـه هـیـچ سـتـارهی دیـگــری سـلام نـخـواهــــــم کـرد
چقدر حرف بود و من فقط سکوت کردم چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم آمدنت را سکوت کردم.داشتنت را سکوت کردم رفتنت را سکوت کردم انتظار بازگشتت را هم..... حالا نوبت توست... باید در سکوت به تماشا بشینی سوختنم را....
ديگه عاشق نميشم كسي مثل تو نديدم من فقط تو رو مي خواستم كه به تو نرسيدم ديگه عاشق نميشم دل به غريبه نمي دم تو نباشي تا ابد از عشق چيزي نمي گم
چنین با مهربانی خواندنت چیست ؟
چه قدر حرف است و من فقط سکوت می کنم آمدنت را سکوت کردم ، داشتنت را سکوت کردم ، رفتنت را سکوت کردم ، انتظار بازگشتت را هم ... حالا نوبت توست... باید در سکوت به تماشا بنشینی سوختنم را
خدایا کفر نمیگویم،
زندگي پر از سواله مي دونم
دلم گرفته براي شبي که بارانيست براي غربت قلبي که رو به ويرانيست دلم گرفته براي نبودن خورشيد چرا براي دل من هوا زمستانيست کجاست خلوتي از جنس يک حضور سبز که در شلوغي دنيا پر از پريشانيست هميشه فصل بهارم به رنگ پاييز است وعشق سرخ خزانم قشنگ و عرفا نيست صداي بودن تو در خيال من جاريست اميد ديدن تو انتظار روحانيست کجايي اي شب باران که بي تو مي گويم دلم گرفته براي شبي که بارانيست
زندگی نقطه سر خط بی وفایی شده عادت تو نوشته بودی دیدار سه تا نقطه به قیامت زندگی نقطه سر خط تلگرافی شده نامه ات قلبم و مچاله کردی لای نقطه چین نامه ات عزیزم نقطه ته خط برو با خیال راحت به تو تقدیم این ترانه عوض جواب نامه ات زندگی نقطه سر خط برو با خیال راحت به تو تقدیم این ترانه عوض جواب نامه ات با سی و دو حرف دلگیر مختصر مفید و ساده گفتی که سایه ی عشقت از سرم خیلی زیاده زیر درد خط کشیدی ضربدر زدی رو اسمم تا بدونم که به عشقت تا که جون دارم طلسمم عزیزم نقطه ته خط برو با خیال راحت به تو تقدیم این ترانه عوض جواب نامه ات توی یک کاغذ بی خط حرف های خسته به نوبت توی سرزمین نامه ات حرف ت کرده قیامت ت مثل تو مثل تردید ت مثل آخر طاقت مثل تنهایی مثل تب مثل آخر خیانت عزیزم نقطه ته خط برو با خیال راحت به تو تقدیم این ترانه عوض جواب نامه ات
از شكستن دلم خشنود و خرسند شدي
گريه افتاد تو چشام، لبريز لبخند شدي به دست و پات افتادم و كوه غرور شدي بگو تزديك و نزديك تر شدم از من تو دور شدي بگو يادت مياد يادت مياد اون وقتا عاشقم بودي مي گفتي كه ديوونمي، عاشق مطلقم بودي عشق جديد اومد برات اسر منطقت شدم تو خاطرت نشستم و عاشق سابقت شدم عشق قديمي منو ناديده مي گيري چرا بيا به داد من برس افتادم از پا بي وفا صداي من صداي من هرگز به گوشت نرسيد غصه و درد و داغمو هيچكي به جز خدا نديد جاده تنهايي دل، پنجره هاي چشم من به ياد اون روزي كه رفت چشماي من ابري ميشن مي خوام با تو جون بگيرم، من سر و سامون بگيرم غصه رو از ياد ببرم، عشقمو آسون بگيرم
دستاي پس زده ي خسته ي من
دراي به رو همه بسته ي من چشاي منتظر و غريب و تر پاهاي وا مونده از راه سفر لباي خشك شده ي كوير عشق يه دل پير و اسير، درگير عشق موهاي سفيد شده تو جووني حاصل عمر منه پشيموني اينان حاصل و سرمايه من بغض بي مايي ماست مايه من تو همين حال و هواي بي كسي كي مياي به داد قلبم برسي چرا غافل شدي از حال دلم بدي افتاده تو اقبال دلم دل من گمشده توي بي كسي كسي نيست بگرده دنبال دلم به يه قايق شكسته از دلم واسه تو دلو به دريا مي زنم اگه روزي برسم به دست تو واسه تو غرور كوهو ميشكنم
می دونی چشمای خیسم، هنوز تو نخ ابروته
دارم از غصه می میرم، بگو پس به کی مربوطه بگو تو معنی عشقو، دلم درگیر تشویشه تو معنیشو نمی فهمی، تو اصلا چی سرت میشه زدی زیر همه حرفات، به این ویرونی افتادم دلم رو دست من مونده، مگه میری تو از یادم یه کاری دست من دادی، که من هم تازه فهمیدم هنوزم عاشقت هستم، دارم تاوانشم میدم مگه از من بدی دیدی، که در حقم بدی کردی بهم گفتی که میری و از حرفت بر نمی گردی می دونی هیچ کسی نیست که، مث من شکل غم باشه به جز تو کی واسه دردام، می تونه متهم باشه تو گوش غم رو پر کردی، بیاد تو لحظه هام باشه ببین ورد زبون من، همش افسوس و ای کاشه همون جوری که تو خواستی، شد و من حس غم دارم ببین تا لحظه ی مرگم، من از دوریت عزادارم
هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستای منو بدونی من عاشقتم گوش کنی حرفای منو تو بی وفا بودی ولی اون که برات می مرد منم تا زنده ام دوست دارم اینه کلامه آخرم من که نتونستم تو رو یه لحظه تنها بذارم تو سردی خاطره هام بگم که دوست ندارم دلم می خواد همین یه بار اشکامو پنهون نکنم باور کنی تو رو می خوام غربتو زندونی کنم بیام به شهر خاطرات غرق بشم توی نگات دیوونه وار فدات بشم بمیرم من واسه چشات اما هنوز فاصلمون دوره و دست من جداست ترانه سکوت من تو بغض آخرم رهاست کاشکی میشد فقط یه بار بیای بگی دوست دارم تو چشم من نگاه کنی بگی که عاشقت منم
زندگی.... دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند... اما دوتكه سنگ هيچگاه با هم يكی نمی شوند ! پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشيم، فهم ديگران برايمان مشكل تر، و در نتيجه امکان بزرگتر شدنمان نيز كاهش می یابد... آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ، به مراتب سر سخت تر، و در رسيدن به هدف خود لجوجتر و مصمم تر است. سنگ، پشت اولين مانع جدی می ايستد. اما آب... راه خود را به سمت دريا می يابد. در زندگی، معنای واقعی سرسختی، استواری و مصمم بودن را، در دل نرمی و گذشت بايد جستجو كرد. گاهی لازم است كوتاه بيايی... گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری... گاهی نگاهت را به سمت ديگر بدوزي که نبینی.... ولی با آگاهی و شناخت
درنهایت بخشیدن را خواهی آموخت
اگر عشق نبود
تو نمي دوني من چي کشيدم وقتي که گفتي تو رو نمي خوام باور ندارم که ديگه نيستي حالا تو رفتي من اينجا تنهام يه شوخي بود و يه غصه تلخ وقتي که گفتي تو رو نمي خوام خيال مي کردم مي خواي بترسم شايد هنوزم باور نکردم چشماي گريون دستاي خسته دوري چشمات منو شکسته رنگ اون چشات چشاي سيات زنجير دلت دستامو بسته شايد يه حسود چشممون زده بگو کي ما رو تنهايي ديده ولي ميدونم تو آسمونا غصه ما رو يکي شنيده تو باور نکن هر کي بهت گفت پيشت مي مونم پيشت مي مونم باورندارم که ديگه نيستي تا ته دنيا از تو مي خونم چشماي گريون دستاي خسته دوري چشمات منو شکسته رنگ اون چشات چشاي سيات زنجير دلت دستامو بسته تو نمي دوني من چي کشيدم وقتي که گفتي تو رو نمي خوام باور ندارم که ديگه نيستي حالا تو رفتي من اينجا تنهام يه شوخي بود و يه غصه تلخ وقتي که گفتي تو رو نمي خوام خيال مي کردم مي خواي بترسم شايد هنوزم باور نکردم چشماي گريون دستاي خسته دوري چشمات منو شکسته رنگ اون چشات چشاي سيات زنجير دلت دستامو بسته شايد يه حسود چشممون زده بگو کي ما رو تنهايي ديده ولي ميدونم تو آسمونا غصه ما رو يکي شنيده
اين روزا عادت همه رفتنو دل شکستنه اين روزا مشق بچه هايه صفحه آشفتگيه اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه اين روزا کار گلدونا از شبنمي تر شدنه اين روزا آسمونمون پر از شکسته باليه اين روزا کار آدما دلاي پاک رو بردنه اين روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفائيه اين روزا چشماي همه غرق نياز و شبنمه اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
هيچ کس ويرانيم را حس نکرد... وسعت تنهائيم را حس نکرد... در ميان خنده هاي تلخ من... گريه پنهانيم را حس نکرد... در هجوم لحظه هاي بي کسي... درد بي کس ماندنم را حس نکرد... آن که با آغاز من مانوس بود... لحظه پايانيم را حس نکرد...
دلم خونه دلم خونه
کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که بی نظیری مثه تو که با نگاهت ، منو از خودم می گیری کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که تکیه گاهی تو به داد من رسیدی،توی تردید و سیاهی همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه عشق تو پناه آخر ، واسه قلب نیمه جونه کی می خواد مثل تو باشه ، کی مثه تو مهربونه وقتی که چشای خیسم، دیگه جایی رو نمی دید جزتوهیچ کس تو دنیا، حال وروزمو نفهمید همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه
حالا دیگر می توانی مرا فراموش کنی می توانی با خیال راحت سهم مرا از آغوشت پاک کنی ... حالا دیگر می توانی با خیال راحت میان واژه هایم گم شوی بی آنکه چشمهایت را از من بگیری ... باید راهی پیدا کنم میان اینهمه نبودن هایت از ترس آدم های سرد رهگذر پناه ببرم پشت دیوار شعرهایم ... بهار امسال اگر بیاید خواهی فهمید زمستان چقدر طولانی بود بی آنکه باران باریده باشد بی آنکه نقش خیال تورا از تن خسته من ... زدوده باشد حرفی بزن دلتنگم ...
کی بود که با اشکای تو یه اسمون ستاره ساخت
ديدي آخرش من و گذاشت و رفت
می نویسم ..
آنکه ویران شده از یار مرا می فهمد
برو اگه میخوای بری ،
هواى باران داشت، نگاهِ غمگينم
دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها رو سینه من امده
آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده
دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی یه عمر که دربدرم
حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن یه کوله بار شب بسم
دلم گرفته آسمون یکم منو حوصله کن
نگو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی میگیره عقربه های ساعتم
برگه تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم
آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن
نچرخ تا آروم بگیره یه آدم شکسته تن
دلو از دنیا بریدم، این همه سختی کشیدم
یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد خطی ننویسم که آزار دهد کسی را یادم باشد که روز و روزگار خوش است و تنها دل ما دل نیست یادم باشد از چشمه درس خروش بگیرم و از آسمان درس پـاک زیستن یادم باشد سنگ خیلی تنهاست ... یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان یادم باشد زندگی را دوست دارم یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست دل خودش باز می شود یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم یادم باشد از بچه ها میتوان خیلی چیزها آموخت یادم باشد زمان بهترین استاد است یادم باشد قبل از هر کار با انگشت به پیشانیم بزنم تا بعدا با مشت برفرقم نکوبم یادم باشد با کسی آنقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود یادم باشد قلب کسی را نشکنم یادم باشد زندگی ارزش غصه خوردن ندارد یادم باشد پلهای پشت سرم را ویران نکنم یادم باشد امید کسی را از او نگیرم شاید تنها چیزیست که دارد یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست یادم باشد که آدمها همه ارزشمند اند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند یادم باشد زنده ام و اشرف مخلوقات
دلم مي خواهد بهت بگم ، اين رسم عاشقي نبود
دلم مي خواد بهت بگم ، اين روزا بي قرارتم حتي اگه مي بيني تو ، اينجوري سرد و ساكتم دلم مي خواد بهت بگم ، چرا صدام نمي كني دلم مي خواد بهت بگم نبض نفسهاي مني دلم مي خواد بهت بگم ، از اين زمونه خسته ام دلم مي خواد بهت بگم ؛ ديگه ترانه ندارم دلم مي خواد بهت بگم نرو ، ترو خدا بمون دلم مي خواد بهت بگم ، آره واسه چشات كمم دلم مي خواد بهت بگم كنار لحظه هام بمون دلم مي خواد بهت بگم ، اگه تو تنهام بذاري
روزگاري مردم دنيا دلشان درد نداشت |
About
سلام به وبلاگ من خوش آمدید Archivesآذر 1391تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 بهمن 1390 AuthorsعلیLinks
alone SpecificLinkDumpCategories
عکس های عاشقانه |