دوست داشتم

دیگه عاشق نمیشم

یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم
امروز هم گذشت
با مرور خاطرات دیروز
با غم نبودنت..و سکوتی سنگین
و من شتابان در پی زمان بی هدف
فقط میروم ..فقط میدوم
یاسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما
گرمی مهر تو را میخواهند
غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند
میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی
صدای قدمهایت را می شنوم اما تو نیستی
فقط صدایی مبهم
قول داده بودی برایم سیب بیاوری
سیب سرخ خورشید
سیب سرخ امید
یادت هست؟؟؟
و رفتی و خورشید را هم بردی
و من در این کوچه های تنگ و تاریک
سرگردانم و منتظر
برگی از زندگی ام را ورق میزنم
امروز به پایان دفترم نزدیکم

 

+نوشته شده در 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت8:41توسط | |

 

در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم  


در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم 


                     در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم 


در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم


ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم

 

+نوشته شده در 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت8:36توسط | |

                                                                    آغوش تو به غیر من، به روی هیچ کی وا نکن


منو از این دلخوشی‌ها، آرامشم جدا نکن


من برای با تو بودن، پر عشق و خواهشم


واسه بودن کنارت، تو بگو به هر کجا پر می‌کشم


منو تو آغوشت بگیر، آغوش تو مقدسه


بوسـیدنت برای من، تولد یک نفـسه


چشمای مهربون تو، منو به آتیش می‌کشه


نوازش دستای تو، عادته ترکـم نمی‌شه


فقط تو آغوش خودم، دغدغه‌هاتو جا بذار


به پای عشق من بمون، هیچ کسو جای من نیار


مهر لباتو رو تنا، روی لب کسـی نـزن


فقط به من بوسه بزن، به روح و جسم و تن من

 

 


 

 

+نوشته شده در 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت8:20توسط | |

 

بوسه یعنی وصل شیرین دولب

 بوسه یعنی مستی از مشروب عشق


 

بوسه یعتی آتش و گرمای تب

 

 

 بوسه یعنی لذت از دلدادگی لذت از شب لذت از دیوانگی

 

 

                                                       بوسه یعنی حس خوبه طعم عشق طعمه شیرینی به رنگ سادگی  

 

 

بوسه یعنی آغازی برای ما شدن  

لحظه ای با دلبری تنها شدن  

 

 

 بوسه اتش میزند بر جسم و جان

 

 

                                                                         بوسه بر میدارد این شرم از میان 

 

 

بوسه یعنی شادی و شور و نشاط 

 

 

                                                                              بوسه یعنی عشق خالی از گناه

 

 بوسه یعنی قلب تو از آنه من


 

 

بوسه یعنی تو همیشه ماله من

+نوشته شده در 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت8:10توسط | |

یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم

 بعد یکدفعه رهاش کنیم

 چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره .

یادمون باشه که قلبمون رو همیشه

 لطیف نگه داریم تا کسی که به ما

 تکیه کرده سرش درد نگیره

یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم

 . یادمون باشه هیچوقت کسی رو

 بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم

 چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره .

یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت

 بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت

چون زندگیش رو ازش میگیریم

 یاذمون باشه

 با احساس یه نفر بازی نکنیم..

یادمون باشه اگر خاطرمان تنها شد ... ،

 طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم....

+نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت9:54توسط علی | |

سهم من از شب

شايد همان ستاره اى باشد

 که هميشه پنهان است

 هميشه هميشه هميشه...

و يا به قول قاصدک

 ستاره اى من

 همان است که

 پيدا نيست.

+نوشته شده در سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت9:50توسط علی | |

 

خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند  .

حیف ! من زاده ی امروزم .

خدایا جهنمت فرداست  .

پس چرا امروز می سوزم ؟!

 

+نوشته شده در 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت8:59توسط | |

 

برای بودن گاهی لازم است نباشی.....
شاید نبودنت، بودنت را به خاطر آورد....
اما........
دور نباش.....                                                                                                       
دوری همیشه دلتنگی نمی آورد...                                                                       فراموشی همین نزدیکی هاست......

 







+نوشته شده در 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت8:52توسط | |

از عجایب عشق این است:
تنها همان اغوشی ارامت میکند                                                                               
که دلت را به درد می اورد.


 

+نوشته شده در 19 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت8:47توسط | |

گفتي :عاشقا نه هايت عشق نيست

                                 گفتم: سبزه زلرش باطل نيست

 گفتي :شعر هايت همه رنج و عذاب

                            گفتم :عاشقم بر فرض محال

 گفتي :عشق چيست تو مي داني؟

                         گفتم :عشق هست معناي ناداني

 گفتي :عشق فقط غم نيست

                        گفتم :غمش تموم زندگي ايست

 گفتي:چرا عشق همزبانش دوري ايست

                       گفتم:شيريني اش درد دو ري ايست

 گفتي:چرا ماندن هميشه سخت است؟

                       گفتم:كودك عشقت كم سال است

 گفتي:مرا اين شوريده حالي چه حاصل ؟

                     گفتم : زماني مي رسد داني بي حا صل

 گفتي:پس از عشق فا صله گيرم

                    گفتم:از نفسهايم چه بگويم

 گفتي :بي ترديد عاشقم كردي

                     گفتم:عاشق نيستس عاشقي نكردي

 گفتي:پس اين همه عذاب چيست؟

                      گفتم:عاشقا نه هايم همه دلتنگي ايست

 گفتي :از من خام نباش دلگير

                       گفتم:عشق حاصل همين خا مي ايست

 گفتي مي پندارم كه تو عاشق تريني

                    گفتم:عاشق ترين هم شود قرباني

 گفتي:قربا ني تو ميشوم روزي

                    گفتم:آن روز من دهم ميهماني

 گفتي :مهما ني اش به عهده ي من

                     گفتم:مهمانش تو هستي در مرگ عاشقا نه ام

 گفتي : اخر داستان عشقت همين بود؟

                     گفتم : معني عشق همين است

 گفتي:پس عشق از وصال مي گريزد

                     گفتم:وصال به پاي عشق نمي سوزد

 گفتي :عشق چيست بي حاصل؟

                       گفتم :حاصلش نيست وصال عاشق

 گفتي: پس ما هر دو عاشق ترينيم؟

                        گفتم :خوب مي داني كه هر دو غافل ترينيم

 گفتي:پس هر دو مي شويم قرباني

                        گفتم:گر شويم قرباني ما هم ماندگاريم

 

 


+نوشته شده در 18 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت8:6توسط | |

می دو نی چطو ری منتظرم...

هر شب با خیال خام با تو بودن می خوابم . هر صبح به امید دیدنت از رختخواب بلند می شم.

طا قتی که بهم داد ی دیگه داره یواش یواش تموم می شه بهت گفتم که من بی تو آروم آروم نفس می کشم تا نفسهام تموم نشه.

کا ش می تو نستم انتظار و از لغت نا مه ها حذف کنم یا که فرا موش کنم من منتظرم

اما نمی شه من با تو بودنو نبودنم همش یکیه با تو بودن عاشقم و نگران بی تو بودن

و بی تو بودن عاشق ترم و نگران با تو بودن

نمی دونم که اینا رو می خو نی یا هنو زم فکر می کنی حر فام بچگو نه است

اما اگر او مدی و خو ندی بدون که این بچه در کمال بزرگی داره با هات حرف می زنه ، تظا هر به بزر گی سخته

تظا هر به تحمل کردن سخته ،

مهربو نم تموم حر فا یی رو که زدی وقت دلتنگی هام مورو رشون می کنم تا یا دم نره یه زما نی ما با هم حرف می زدیم.

دلم خیلی برات تنگ شده

بهم گفتی تنهام نمی گذاری اما من همیشه تنهامو تنها کسی که منو تنها نگذاشته غم دوریه تو ست

 

+نوشته شده در 18 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت8:2توسط | |

امروز صفحه ي خالي زندگي ام پر شده بود

ديگر از هيچ كس نمي ترسيدم

گفتني ها را حرف زدم

كودكي ها رو مرور كردم

و زمان فراموش شد

كنار مهرباني تو مهرباني من هيچ بود

همه چيز ارام بود حتي نفس هاي من و تو ...

حتي دل ها هم قدرت اين يكي شدن را نداشتن

من حس مي كردم با تو و كنار تو هستم

نه هزاران كيلومتر دور از تو

امروز باز هم دلتنگي را تجربه كردم

خيلي وقت بود حس دل تنگ شدن نداشتم

زيرا هميشه دل تنگ بودم

امروز خنده هايم بلند بود

و قلبم پر از شادي

انگار نه انگار رختخوابم خيس از اشك بود

كاش مي شد هر لحظه با تو بود و با تو خنديد

كاش زندگي دو صفحه داشت

صفحه ي اول تو صفحه ي دوم من

وهيچ  كس خلوت صفحه ها را به هم نمي ريخت

 وكيبورد هم كار دل را مي كرد

كاش زندگي فقط همين بود فقط همين

كاش مي شد حرف ها رو شست تا صادق مي شدن

كاش مي شد اعتماد را تزريق كرد

تا هركس را دوست داري اعتمادش را جلب كني

كاش مي شد فاصله را از بين برد

تا يك شهر به يك قدم تبديل مي شد

اما سخت تر از اين ها گفتن دوباره دوستت دارم است

و باور اين كه كسي دوستت دارد

كاش مي شد همه چيز را باور كرد

حتي خيال هاي پوچ كودكانه را ...

اما كاش مي شد هيچ چيز خيال نبود

كاش مي شد همه چيز را به واقعيت نزديك كرد

كاش همه چيز حقيقت داشت

حتي يك عشق مجازي

 

 

+نوشته شده در 18 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت7:59توسط | |

با تمـام بي کسي ها ساختم

 

 

دل سپردم، سر به زير انداختم

 

 

اين قماري بود و من نشاختم

 

واي برمـن، ساده بودم باختم

 

 

 

 دل سپردن دست او ديوانگي ست

 

 

آه!غير از من کسي ديوانه نيست

 

 

گريه کردن تا سحر کار من است

 

 

شاهد من چشم بيمار من است

 

 

فکر مي کردم که او يار من است

 

 

نه، فقط در فکر آزار من است

 

 

نيت اش از عشق تنها خواهش است

 

دوستت دارم دروغـي فاحش است

 

 

 

 

 

 يک شب آمد زير و رويم کرد و رفت

 

 

بغض تلخي در گلويـم کرد و رفت

 

پايـبند جسـت وجويم کرد و رفت

+نوشته شده در یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت17:0توسط علی | |

 

 

آنقدر زمین خورده ام که بدانم

 

   برای برخاستن نه دستی از برون                                                                               

 
 
که همتی از درون
 
 
لازم است
 
 
حالا اما

 

 

نمی خواهم برخیزم

 

می خواهم اندکی بیاسایم

 

 

فردا

 

 
برمی خیزم
 
 
 
وقتی که فهمیده باشم
 
 
که چرا زمین خورده ام

 

+نوشته شده در یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت16:56توسط علی | |

آنگاه که غرور کسی را له میکنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده میانگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را میبندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را میبینی و بنده خدا را نادیده میگیری ،

میخواهم بدانم،

دستانت را بسوی کدام آسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟

بسوی کدام قبله نماز میگزاری که دیگران نگزارده اند؟ 

+نوشته شده در شنبه 16 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت9:3توسط علی | |

 

 

قول داده ام

 

 

 

گاهـــــــی ، هــر از گاهـــــی

 

 

 

فـانـــــوس یـادت را

 

 

 

مـیـان ایـن کـوچـه هـای بـی چـراغ و بـی چـلـچـلــــــــه، 

 

 

 

روشـن کـنـم

 

 

 

خـیـالـتــ راحــــــت! مـن هـمـان مـنـــــم؛ 

 

 

هـنـوز هـم دریـن شـبـهای بـی خـواب و بـی خـاطـــــره

 

 

 

مـیـان ایـن کـوچـه هـای تـاریـک پـرسه مـیـزنـم

 

 

امـا بـه هـیـچ سـتـاره‌ی دیـگــری سـلام نـخـواهــــــم کـرد 

+نوشته شده در سه شنبه 12 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت17:52توسط علی | |

 


 

 

چقدر حرف بود و من فقط سکوت کردم

 

 

 

 

 

 

 

چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم

 

 

 

 

 

 

 

آمدنت را سکوت کردم.داشتنت را سکوت کردم

 

 

 

 

 

 

 

رفتنت را سکوت کردم انتظار بازگشتت را هم.....

 

 

 

 

 

 

 

حالا نوبت توست...

 

 

 

 

 

 

 

باید در سکوت  به تماشا بشینی

 

 

 

 

سوختنم را....

+نوشته شده در دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت19:55توسط علی | |

ديگه عاشق نميشم

كسي مثل تو نديدم

من فقط تو رو مي خواستم

كه به تو نرسيدم

 

ديگه عاشق نميشم

دل به غريبه نمي دم

تو نباشي تا ابد  از عشق چيزي  نمي گم

+نوشته شده در دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت19:53توسط علی | |

 

 

 

 

چنین با مهربانی خواندنت چیست ؟
بدین نامهربانی راندنت چیست ؟
بپرس از این دل دیوانه من
که ای بیچاره ماندنت چیست ؟

 

 

+نوشته شده در دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت19:46توسط علی | |