دوست داشتم

دیگه عاشق نمیشم

                                                                                                         دلم گرفت از این روزا             از این روزای بی نشون


 از این همه در به دری             از گردش چرخ زمون

 

 دلم گرفت ازآدما                    از آدمای مهربون

 

از این مترسک ها و درد          از هم دلای هم زبون

 

تو هم که بی صدا شدی            آهای خدای آسمون

 

آهای خدای عاشقا                   تویی فقط دل خوشیمون

 

آره دلم خیلی پره                    از غم های رنگ و وارنگ

 

از جمله ی دوست دارم            دروغ های خیلی قشنگ

 

دلم گرفت از این روزا             از آدم های مهربون

 

از تو که با ما نبودی               آهای خدای آسمون

+نوشته شده در 22 خرداد 1391برچسب:,ساعت10:32توسط | |

نمی دانم باید از چه کسی بگویم.از تو که در اوج تنهایی ام، تنهایم گذاشتی،

ویا ازهمه که تنهایی را بزرگترین تجربه ام کردند،

یا ازخودم که اجازه دادم تا با من چنین کنند...

خسته ام،از همه کسانی که در اطرافم پرسه می زنند و می خواهند‌

به من بفهمانند که دلشان برایم می سوزد...

نه! من دلسوزی کسی را نمی خواهم...

اصلا...

اصلا تورا هم نمی خواهم!

چرا که اگر نبودی، من حال، چنین خوارو سرشکسته نبودم...

این چنین غم بغل کرده وافسرده به گوشه ای پناه نمی بردم...

وبا پنجره ای بسته و بخارسرد و یخ زده همدم نمی شدم...

کاش این چنین آرزویم بر باد نمی رفت...

کاش این چنین خسته نمی شدم که آرزوی نبودن،بزرگترین آرزویم شود...

می دانی به چه شبیه شدم؟؟!

به بهاری که در اوج سرسبزی اش به خزانی برگ ریزان تبدیل شده است.

کاش...

کاش زندگی و سرنوشت طوری رقم می خورد که این خزان برای خودش

فصلی و برای من فصلی جدید می شد...

اما چنین اتفاقی نیفتاد...و همه چیز آن گونه نباید می شد، شد...

+نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت19:5توسط علی | |

رفتی وخاطره های تو نشسته تو خیالم

بی تو من اسیر دست آرزوهای محالم

یاد من نبودی اما من به یاد تو شکستم

غیر تو که دوری از من،دل به هیچ کسی نبستم

هم ترانه یاد من باش،بی بهانه یاد من باش

وقت بیداری مهتاب،عاشقانه یاد من باش

+نوشته شده در یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:,ساعت18:56توسط علی | |

 

 توراحس میکنم هردم
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی
من از شوق تماشایت
نگاه از تو نمیگیرم
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار
ولی.افسوس.این رویاست
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم
تو با من مهربان بودی
واین رویا چه زیبا بود
ولی. افسوس. که رویا بود

                           

+نوشته شده در 17 خرداد 1391برچسب:,ساعت8:7توسط | |

                

خداوندا !

 

مگر نه‌اینکه من نیز چون تو تنهایم

 

 پس مرا  دریاب

 

و به سوی خویش بازگردان ،

 

دستان مهربانت را بگشا 

 

که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم ...

 

+نوشته شده در 13 خرداد 1391برچسب:,ساعت11:32توسط | |

ديگه سراغمو نگير ، كه از تو هم بدم مياد

دلم يه چند روزيه كه ، مرگ نگاهتو ميخواد

تازگيا حس ميكنم ، مال غريبه ها شدی

بهتره كه يادم بره ، شور يه عشق بي خودی

بهتره كه دل بكنم ، از كلك نگاه تو

جدا كنم راهمو از ، راه پر اشتباه تو

بايد منم غريبه شم مثل خودت مثل چشات

قلبمو سنگی بكنم از تب سرد خنده هات

بايد كه از شهر دلت ، برم كه دربدر بشی

تو كوچه ی نگاه من ، مثل يه رهگذر بشی

اگه يه روز به خاطرت ، شدم تو غصه ها اسير

حالا ازت بدم مياد ، ديگه سراغمو نگير

+نوشته شده در چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:,ساعت18:48توسط علی | |